Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


فقط خوشگلا بیان

هر چی دوست داری




 نسخه ماه نوامبر مجله  VOGUE PARIS  تعدادي عكسهاي جالب انتشار يافته‌اند، كه بوسيله آرايش و نورپردازي  يك مدل دختر 10 ساله 50،40،30،20 بالاخره 60 ساله به نظر مي‌رسد:


 

 
 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت9 بعد از ظهرتوسط mahsa | |

فواید شگفت انگیز انجیر برای سلامتی
 
 
 
فواید سلامتی انجیر شامل درمان ضعف جنسی، یبوست، بدگواری، دیابت، سرفه، برونشیت و آسم می‌باشد. همچنین به افزایش وزن پس از بیماری نیز کمک می‌کند.
انجیر میوه فصلی است که در نواحی غربی آسیا یافت می‌شود. اما انجیر خشک همیشه در دسترس می‌باشد. درخت انجیر جزء خانواده توت می‌باشد.
فواید انجیر برای سلامتی را می‌توان با وجود موادمعدنی، ویتامین‌ها و فیبر در آن مرتبط دانست. انجیر حاوی ویتامین A، B1، B2، کلسیم، آهن، فسفر، منگنز، سدیم، پتاسیم و کلر می‌باشد.
در زیر به برخی از فواید آن اشاره می‌کنیم:
 
  • جلوگیری از یبوست: در هر سه عدد انجیر، 5 گرم فیبر وجود دارد، از اینرو به سلامت عملکرد دستگاه گوارش و جلوگیری از یبوست کمک می‌کند.
  • کاهش وزن: فیبر موجود در انجیر به کاهش وزن نیز کمک می‌کند و برای افراد چاق توصیه می‌شود. دقت کنید که انجیر موجب افزایش وزن نیز می‌شود، مخصوصاً اگر همراه با شیر مصرف شود.
  • پایین آوردن کلسترول: انجیر حاوی پکتین است که نوعی فیبر محلول می‌باشد. وقتی فیبر وارد دستگاه گوارش می‌شود، قطرات کلسترول را به خارج از بدن هدایت می‌کند.
  • جلوگیری از بیماری قلبی کرونری: انجیر خشک حاوی فنول، امگا3 و امگا6 می‌باشد. این اسیدهای چرب خطر بیماری‌های قلبی کرونری را کاهش می‌دهند.
  • پیشگیری از سرطان روده: وجود فیبر به از بین بردن مواد سرطان‌زا کمک می‌کند.
  • محافظت دربرابر سرطان سینه پس از یائسگی: فیبر موجود در انجیر در برابر سرطان سینه نیز از بدن محافظت می‌کند.
  • پرفایده برای بیماران دیابتی: انجمت دیابت در امریکا مصرف انجیر را برای افراد دیابتی توصیه می‌کند. برگ‌های انجیر میزان انسولین لازم برای بیماران دیابتی که تزریق انسولین انجام می‌دهند را کاهش می‌دهد. انجیر سرشار از پتاسیم است که به کنترل قند خون کمک می‌کند. برگ‌های انجیر خواص آنتی‌دیابتی دارند.
  • پیشگیری از فشارخون بالا: افراد معمولاً سدیم خود را به شکل نمک مصرف می‌کنند. سطح پتاسیم پایین و سدیم بالا موجب فشارخون می‌شود. انجیر مقدار بالایی پتاسیم در خود داشته و سدیم آن کم است، ازاینرو به جلوگیری از فشارخون کمک می‌کند.
  • کاهش ضعف جنسی: سالیان سال است که گفته می‌شود انجیر ضعف جنسی را از بین می‌برد. 2 تا 3 عدد انجیر را شب در شیر بخوابانید و صبح میل کنید تا قدرت جنسیتان بیشتر شود. این کار به افزایش وزن نیز کمک می‌کند.
  • تقویت استخوان‌ها: انجیر سرشار از کلسیم است که به تقویت استخوان‌ها کمک می‌کند.
  • کمک به از دست رفتن کلسیم از راه ادرار: افرادیکه رژیم‌های پرنمک دارند دچار از دست رفتن کلسیم از طریق ادرار می‌شوند. محتوی پتاسیم انجیر از این مشکل جلوگیری می‌کند.
  • پیشگیری از زوال ماکولا: از دست رفتن بینایی در سالخوردگان به دلیل زوال ماکولا صورت می‌گیرد. میوه‌ها و انجیر برای جلوگیری از این مشکل مفید هستند.
  • برطرف کردن گلودرد: محتوی بالای لعاب انجیر، به برطرف کردن گلودرد کمک می‌کند.

 
انجیر برای اختلالات مختلف تنفسی مثل سرفه و آسم نیز مفید است. ازآنجاکه این میوه برای گوارش نیز فایده‌بخش است، به از بین بردن یبوست، بدگواری، دل‌درد و از این قبیل نیز کمک می‌کند. انجیر برای تب، گوش‌درد، جوش، آبسه، بیماری مقاربتی نیز مفید است و برای کبد عالی است. انجیر یک میوه قلیایی است، درنتیجه به تنظیم pH بدن کمک می‌کند. انجیر سرشار از فلاوونوئید و پلی‌فنول می‌باشد که آنتی‌اکسیدان‌هایی هستند که از تخریب ناشی از رادیکال‌های آزاد جلوگیری می‌کنند. انجیر خواص آرامش‌بخش نیز دارد. انجیر مقدار کمی چربی و قند دارد.
انجیر میوه‌ای شیرین و نرم است و از خمیر آن به جای شکر استفاده می‌شود. از انجیر فراورده‌ای برای درست کردن شیرینی، پودینگ، کیک و سایر شیرینیجات، مربا، ژله و نگه‌دارنده‌ها استفاده می‌کنند.
 
احتیاط: مصرف زیاد انجیر می‌تواند موجب اسهال شود. انجیر خشک مقدار زیادی قند دارد و می‌تواند موجب پوسیدگی دندان‌ها شود.
 
 
 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت9 بعد از ظهرتوسط mahsa | |

 
 
 
 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت9 بعد از ظهرتوسط mahsa | |

Amazing Places around the world

 




 

 
Ice skating on Paterswoldse Meer, a lake just South of the city of Groningen in the Netherlands.
Green Canyon, West Java – Indonesia’s Best Kept Secret
Portugal
The Gardens at Marqueyssac http://www.frenchmoments.com/Marqueyssac.html

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت2 بعد از ظهرتوسط mahsa | |

 

مجله لایف به مناسبت گذشت ۱۲۰ سال از تولد چاپلین بزرگ برای ا ولین بار منتشر کرد:
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
چارلی چاپلین  به همراه خانواده اش
روی اسب دختر بزرگش جرالدین و دیگری ژوزفین است
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
جشن تولد ۷۰ سالگی و حضور سوفیا لورن در تولدش
 
 
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
با اولین خلبان زن  ...اولین نماینده زن مجلس بریتانیا ...و جرج برنادر شاو نویسنده شهیر
 
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
با وینیستون چرچیل و خانواده اش
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
همراه با مارلون براندو ...در تمرین یک نمایش
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
دیدار با گاندی فقید ...
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
بر عرشه کشتی ملکه الیزابت با خانواده اش
 
 
Beschreibung: ÃÅ¡ÃïÃÃÃñÃâ¢Ã⢠ÃÃÃçÃâºÃâ¢ÃÃÃêÃÃÃñÃâ¢ÃÃÃêÃ⺠Ãâ¢ÃÃÃñÃÃÃôÃâºÃ⢠ÃÃÃçÃÃÃÃÃêÃÃÃçÃÃÃñ | www.Persian-Star.org
همراه با انیشتین در یک میهمانی
 
.Beschreibung: http://www4.pictures.fp.zimbio.com/Willkommen+Bei+Carmen+Nebel+Show+3PheozV1nqal.jpg
عکس جرالدین و ژو زفین در کنار سمبل هنر پدر
.
.
من زمان زيادي در سيرک زيسته ام
وهميشه وهر لحظه براي بند بازان  روي ريسمان لرزنده نگران بودم.
اما اين حقيقت را بگويم که مردم بر روي زمين استوارو گسترده
بيشتر از بند بازاني که روي ريسمان لرزنده هستند سقوط مي کنند.
 
بخشی از وصیت  اش به جرالدین

 
اموخته ام که
 
با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد
ولي احترام نه، مي توان کتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي توان قلب
خريد، ولي عشق را نه.

آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت
آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد، همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي
به دور از جدي بودن باشيم
آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است
آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند
آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند
آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به
دست بياورم
آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد
آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد
آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم
آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد
 
چارلی چاپلین
 
 
 

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت2 بعد از ظهرتوسط mahsa | |




 








 


--- 




 
 
 
 
 

 
 
 
باربی کوچولو - مدل 2 ساله در آمریکا  !
 
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_01.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_02.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_03.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_04.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_05.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_06.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_07.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_08.jpg
http://up.persianfun.info/img/90/5/child-beauty-pageant/child_beauty_09.jpg
 

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت2 بعد از ظهرتوسط mahsa | |


 



Stewie

   

یک روز بز زنگوله پا از بچه هاش خداحافظی کرد که برود دشت و صحرا علف بخورد و برایشان شیر بیاورد. مامان بزی به بچه ها سپرد که در را به روی مامور گاز و برق و آب و گرگ باز نکنند. بچه ها هم که بر خلاف آمار و ارقام رسمی گرسنه بودند به مادرشان قول دادند که در را باز نکنند. چند دقیقه که گذشت گرگ که دید بز زنگوله پا از خانه بیرون رفته در خانه را زد. شنگول پرسید: کیه؟ گرگ گفت: منم، منم مادرتون شیر یارانه ای آوردم براتون. شنگول گفت: تو مادر ما نیستی. چون دروغ می گی خیلی وقته م.مه ی شیر یارانه ای رو لولو برده.
گرگ با دست زد تو پیشانیش و رفت و چند دقیقه ی دیگه آمد و در زد و گفت: منم، منم مادرتون شیر مدت دار آوردم براتون.
منگول گفت: اگه تو مادر مایی بگو ببینم یه پاکت شیر رو چند خریدی؟ گرگ کمی فکر کرد و گفت: هزار تومن. منگول گفت: برو گرگ بی حیا! تو مادر ما نیستی چون شیر در عرض این هفته شده هزار و صد تومن هرچند نرخ تورم هنوز یه رقمیه!
گرگ دوباره زد به پیشانیش و رفت بقالی محلشون ولی هرچیزی خواست برای بچه ها بخرد آنقدر گران شده بود که نتوانست و دست از پا درازتر برگشت پشت در و کوبید به در و گفت: بچه ها! منم، منم مادرتون، با وجود کنترل قیمت ها هیچی نتونستم بخرم براتون. شنگول خندید و گفت: بچه ها! بچه ها! بدوین بیاین مامان اومده.
و در را باز کرد و گرگ پرید تو و شنگول و منگول را یک لقمه ی چپ کرد، بعد از مسوولان که این فرصت را برایش فراهم کرده بودند تشکر کرد و نگاهی به اطراف انداخت و لامپ کم مصرف خانه را خاموش کرد که در مصرف منابع محدود انرژی صرفه جویی بشود و راهش را کشید و رفت.
اما بچه ها بشنوید از آن طرف که مامان بزی رفت و رفت تا برسه به صحرا و دشت ولی همه جا شده بود باغ و ویلای شخصی و جاده ی آسفالته. همینجور که دنبال یک وجب علف می گشت یک بی ام دبلیو کروکی کنارش ایستاد و پسر جوانی که راننده اش بود و باباش سالیانه از یک کارمند فلک زده کمتر مالیات می داد گفت: آبجی! میای بریم کثافتکاری؟ ننه بزی این طرف را نگاه کرد، آن طرف را نگاه کرد، وقایع کاشمر و استخر صدف و خمینی شهر را در ذهن مرور کرد و به خاطر امنیتی که وجود دارد احساس آرامش خاطر کرد، بعد یاد قیمت شیر افتاد. خلاصه چند لحظه ای چک و چانه زدند و بی ام دبلیو گرد وخاک کرد و دور شد و وقتی گرد و خاک کنار رفت مامان بزی دیگر کنار جاده نبود.
شب که مامان بزی با دست پر به خانه رسید دید در بازست. اول با خودش گفت کی در را باز گذاشته؟ اینجوری که بر اثر تبادل گرمایی بیرون و داخل خونه کلی انرژی با ارزش هدر می ره بعد ترسید که نکند صاحبخانه با حکم تخلیه آمده ولی وقتی داخل شد حبه ی انگور از زیر میز بیرون پرید و ماجرا را برایش تعریف کرد. ننه بزی که شنید بچه هایش را گرگ خورده دو دستی زد تو سرش و گفت: خاک به سرم شد! گوشت کیلویی هیجده هزار تومن رو گذاشتم دم دست گرگ! بعد ماشین حساب برداشت و وزن شنگول و منگول را حساب کرد و دوباره زد تو سر خودش. تازه یادش افتاد که دو نفر هم سهمیه ی یارانه ی نقدی اش کم می شود برای همین دوباره زد توی سرش و به حبه ی انگور گفت تو بشین سریال ستایش رو ببین که وقتی برگشتم برام تعریف کنی من هم میرم دخل گرگه رو بیارم.
بعد رفت بالا پشت بام خانه ی گرگه و پا کوبید. گرگه که یک بسته سوپ آماده را با سه لیتر آب قاطی کرده بود تا شکم بچه هایش را سیر کند دید خاک از سقف ریخت تو سوپ، فریاد زد: کیه کیه! تاپ تاپ می کنه، سوپ منو پر خاک می کنه! بچه ی وسطی گفت: بابا گرگی! شعرت قافیه نداشت. گرگ چنان ناسزایی به بچه اش گفت که حتا روزنامه ی پرتیراژ صبح هم رویش نمی شود آن را بکند تیتر درشت. یکی از بچه گرگها گفت:‌بابا!‌سوپ به جهنم! بگو از جلو دیش بره کنار خیر سرمون داریم فارسی وان می بینیم ها!‌ گرگ این را که شنید رفت تو کوچه و بزی را دید. بعد با بز زنگوله پا قرار گذاشتند که عصر وسط جنگل دوئل کنند، حالا چرا همان موقع دوئل نکردند شاید می خواستند خبر بیست و سی را ببینند و بعد با خیال راحت بمیرند.
گرگه رفت پیش دندانپزشک و گفت که چون چند ساعت دیگر باید شکم یک بز را پاره کند می خواهد دندانپزشک دندان هایش را تیز کند. دندانپزشک محترم وقتی هزینه ی تیز کردن دندان را گفت دود از مخ گرگ بلند شد و گرگ گفت: ببینم مگه شما دندانپزشک ها قسم نخوردید؟ دندانپزشک فاکتور خرید جنس هایش را که با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی و خودکفایی در تمامی زمینه ها ده دست می چرخید تا وارد کشور شود نشان گرگ داد، مالیات ارزش افزوده را حساب کرد، پول برق و آب و هفته ای یک بار تنظیم دیش ماهواره را هم به اقلام اضافه کرد. گرگ سوتی کشید و دست کرد جیب اش یک نخود درآورد و گفت: من با این نخود می خواستم شب برای بچه ها آش بپزم اون رو هم می دم به شما. دندانپزشک که لجش درآمده بود تمام دندان های گرگ را کشید و به جایش پنبه گذاشت.
بز زنگوله پا هم رفت پیش استاد آهنگر و گفت که شاخ هایش را تیز کند. استاد هم هزینه ی تیز کردن شاخ را که اتحادیه داده بود ضربدر افزایش قیمت میلگرد کرد و حاصل را دو بار در ارزش افزوده ضرب کرد و کل هزینه را غیر نقدی با مامان بزی حساب کرد.
وقتی از جاش بلند شد چون حسابی سرحال آمده بود شاخ های بز زنگوله پا را جوری تیز کرد که انگار شاخ خواهر مادر خودش باشد و بهش گفت: برو زن! خدا به همرات! اگه گرگ نخوردت باز هم به ما سر بزن بعد نشست پای دیس پلوی هندی و با دست شروع کرد به خوردن.  
خلاصه بچه ها، در دوئلی که در اعماق جنگل درگرفت مامان بزی زد و شکم آقا گرگه را پاره کرد ولی اگر فکر می کنید بعد از یک روز که از هضم شدنشان گذشته بود شنگول و منگول از آن تو پریدند بیرون باید بهتان عرض کنم که بیلاخ! از شکم گرگه فقط باد معده خارج شد
بز زنگوله پا وقتی دید چیزی توی شکم به پشت چسبیده ی گرگ بینوا نیست خواست راهش را بکشد و برود که یک دفعه یک ون کنار پایش ترمز کرد و او را به جرم زنگوله بستن به پا برای جلب توجه در انظار عمومی و به خطر انداختن سلامت جنگل سوار ون کردند و بردند و هرچی مامان بزی گفت که بز زنگوله پاست به خرج شان نرفت که نرفت.
حبه ی انگور هم وقتی سریال ستایش تمام شد یک ساعتی اشک ریخت و بدبختی های خودش یادش رفت بعد هم گرفت خوابید و تا صبح خواب های خوش دید.
پایان
 

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت2 بعد از ظهرتوسط mahsa | |







 یک دقیقــه به نکات زیــر فکر کنید



If  I happened to show up on your

  doorstep crying, Would you Care?
 اگر روزی گریان منو دم در خونه ات دیدی اصلا اهمیت میدی ؟
If  I called you and asked you to pick

 me up because something happened,
 Would you come?
 اگر بهت زنگ بزنم بگم بیا دنبالم برام یه اتفاقی افتاده آیا میایی ؟

If  I had one day left, to live my life;
Would you be a part of that last day?
اگر فقط یکروز از زندگیم باقی مونده باشه دلت میخواد که تو هم بخشی از اون
آخرین روز باشی ؟

If  I needed a shoulder to cry on,
Would you give me yours?
     اگر برای گریه کردن به شونه هات نیاز داشته باشم میذاری روی شونه ات گریه
کنم ؟

     Do you know what the relationship is
    between your two eyes?
 میددونی رابطه بین دوتا چشمات توی چیه ؟
    They blink together, they move
       together,  they cry together,
    They see things together and they
  sleep together,
 با هم پلک می زنند  با هم حرکت می کنند با هم گریه می کنند همه چیز رو با هم می
بینند و با هم می خوابند

But they never see each other…..
that's what friendship is.
Life Is lonely without FRIENDS.
 اما هرگز نمی تونند همدیگرو ببینند این همان معنای دوستی است
 *زندگی بدون دوست یعنی تنهایی*
  *این هفته هفته دوستان است*
   *It's world best friends week.*

    Send this to all your  good friends.
Even me, if I am one of  them.
 این ایمیل رو برای تمامی دوستان خوبتان بفرستید  حتی من اگر من جزو یکی از
دوستان خوبتان هستم
See how many you get back.
 ببینید چند تا از این پیامها به شما برمی گردد

 

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت2 بعد از ظهرتوسط mahsa | |


 

 ادب مردها هنگام زمين خوردن همسرانشان
         
در دوران شيرين نامزدي : الهي بميرم طوريت كه نشد
سال اول ازدواج : عزيزم بيشتر مواظب باش
سه سال بعد از ازدواج : مگه كوري ؟ جلوي پاتو نگاه كن
چند سال بعد : آخيش ! دلم خنك شد
 
 
 
چهار چیز که حوّا نمی
توونست به آدم بگه
 
1- آدمت مي كنم!
2- از شوهراي ديگه ياد بگير!
3- قبل از تو صد تا خواستگار داشتم !
4- مي رم خونه مامانم!

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت1 بعد از ظهرتوسط mahsa | |




نیکی کریمی هم بلیط فروش سینما شده



 

+نوشته شده در شنبه 8 / 6 / 1390برچسب:,ساعت1 بعد از ظهرتوسط mahsa | |

صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 30 صفحه بعد